طبیعت گردی
چند روز پیش جایتون خالی با دوستان برای گردش به اطراف تهران رفته بودیم. جایی که ما بودیم درختها غرق شکوفه بودند و هوای بی نظیری داشت . به منطقه ای رسیدیم که همیشه برای پیاده روی می رویم وقتی که به اونجا رسیدیم ، دیدیم که راهمان به وسیله بهمن مسدود شده البته بهمنی که قبلا ریزش کرده بود و حالا ته دره باقیممونده بود . خیلی جالب بود چون از یه طرف گلهای وحشی و ریز و درشت به چشم می خورد و از طرفی دیگه توی رودخونه و اطرافش این بهمن خودنمایی می کرد خلاصه با پر رویی هر چه تمامتر از روی بهمن گذشتیم البته نا گفته نماند که یه کمی هم ترسیدیم چون خیلی از جاها برفها داشتند آب می شدند. تجربه جالبی بود . طبیعت که فوق العاده بود و هر چی از زیبایی اون بگم ، کم گفتم . از بالای سرمون آفتاب داغ و تمیز و از زیر پامون برف یخزده و سرد هر دو با هم می جنگیدند . با خودم فکر کردم ما انسانها در برابر این طبیعت چقدر ناچیز و کوچکیم .به کوه که نگاه می کردم به وجد می آمدم به بهمن که نگاه می کردم از عظمتش به خودم می لرزیدم به گلهای وحشی و آزاد که خیره میشدم حسودیم می شد به هر جا که نگاه می کردم همه چیز رو آزاد و رها می دیدم و وقتی به خودم می رسیدم می دیدم که چقدر در بند و اسیرم ! وای که چقدر این انسان در مقابل این طبیت حقیر است و البته به آن بی محبت و بی تفاوت . هر سال که این مسیر را می رویم شاهد ویرانی هر چه بیشتر این طبیت زیبا هستیم . نمی دونم این مسئولین چه فکر می کنند که اجازه ساخت و ساز در حریم رودخانه و کوه را به مردم می دهند ؟ تا کی باید شاهد زوال این طبیت باشیم ؟ تا کی باید مردم را نسیت به این طبیعت بی تفاوت ببینیم ؟ شاید واقعا مردم نمی دانند که این طبیعت چه خدمت بزرگی به اونها می کنه ، شاید نمی دونند که هر چه دارند از این طبیعت است خدایا تا کی این نافهمی و بی خردی باید به ما حاکم باشه تا کی ؟ چرا نمی خواهیم به خودمان بیاییم و کمی به فکر این نعمتهای خدا دادی باشیم چرا؟ فقط اینو می دونم که انسان با دست خودش داره تیشه به ریشه خودش می زنه و با نادانی داره منابع طبیعی رو نابود می کنه . به امید روزی که هر کدام از ما خودمان را مسئول حفظ این طبیعت بدانیم . نمی دانم که عمر من یکی قد می دهد یا نه !